نقد نمایش پلاس پلاس به توان دو به کارگردانی سینا شفیعی
طنزی چخوفی پلاس معضلات اجتماعی
طنزی چخوفی پلاس معضلات اجتماعی 2
طنزی چخوفی پلاس معضلات اجتماعی 3
به نقل از ایران تئاتر_سید علی تدین صدوقی : نمایش پلاس پلاس فضای طنزهای چخوفی تداعی می کند ، با این تفاوت که حرف امروز را می زند . مردی می خواهد از زیر سایه سنگین پدر زنش بیرون بیاید وخودی نشان دهد ...
نمایش پلاس پلاس فضای طنزهای چخوفی تداعی می کند ، با این تفاوت که حرف امروز را می زند . مردی می خواهد از زیر سایه سنگین پدر زنش بیرون بیاید وخودی نشان دهد ؛ اما نمی داند که تماما تحت نظر او بوده و فکر می کرده که خودش این موفقیت ها را به دست آورده . همه آنهایی که در اطراف او هستند آدم های پدر زنش می باشند . حتی قرار دادهای تبلیغاتی ای را که برای رادیو کوچکش بسته کار پدر زنش است .
این پدر زن اوست که همه موانع را از سر راهش بر می داشته ؛ اما داماد فکر می کند که خودش به این موفقیت ها دست یافته . او با همسرش مشکل دارد و در حال جدا شدن از یکدیگر هستند ف علیرغم اینکه سخت یکدیگر را دوست دارند وهنوز به هم علاقمندند .
وکیل مرد نیز که به نوعی کار گذار پدر زن او می تواند باشد نیز در این میان آتش بیار معرکه می شود . وبه خواسته مرد تهمت هایی را به زن می زند که خبری از چند چون آن ندارد و مدرک مستدلی برای اثبات خیانت زن در دست او نیست. در انتها معلوم می شود که مرد اشتباه کرده وهمسرش به او هرگز خیانت نکرده است .
طنز تراژیک ماجرا اینجاست که معلوم می شود نوار کاستی که مرد به عنوان مدرک خیانت زن در دست دارد تماما یک سوء تفاهم بزرگ بوده است . حرف هایی که زن با پسرشان در خصوص رفتن به منزل رابرت می زند و از پسر می خواهد که به پدرش نگوید چون شاید ناراحت بشود که بدون اجازه او به خانه رابرت رفته اند .
در واقع در مورد رابرت هم کلاسی پسر کوچک شان است نه رابرت پسر عموی همسرش . مرد با فهمیدن این مطلب احساس حماقت و ابلهی می کند ودر خودش خرد می شود ؛چرا که زود قضاوت کرده ودر حال از دست دادن همسرش است . علاوه بر آن به او تهمتی زده که در دادگاه محکوم می شود ؛ چون هیچ مدرکی دال بر آن ندارد جز یک اشتباه اسفبار و تراژیک.
این مرد کسی است که به عنوان یک مجری معروف چهره شناخته شده ای در بین اجتماع است . چهره ای که با مردم حرف می زند ، به درد و دل هایشان گوش می دهد ، گاه آن ها را راهنمایی می کند ، و... اما حالا خودش نمی داند که چه باید بکند . شاید به زعم نویسنده اصولا الگو بودن چهره های هنری نمی تواند محلی از اعراب داشته باشد ؛ چون آن ها هم انسان هستند و اشتباهات وچالش ها ومشکلات خودشان را در زندگی دارند واین اجتناب ناپذیر می نماید .
حال او خود را یک بازنده می بیند . فردی که همه چیز را باخته است . در نهایت ودر پایان نمایش ، این مرد همان مرد ابتدا ی نمایش نیست . حالا می داند که تحت سیطره قدرت بالاتر وبزرگتر وبا نفوذتری قرار داشته و دارد یعنی پدر زنش واین در روابط اجتماعی امروز اجتناب ناپذر است . او در واقع خود را چون آلت دستی حس می کند که بازی خورده است وحالا چاره ای برایش نمانده جز اینکه مطیع باشد و رام .
نمایش علاوه بر وجوه اجتماعی یک زیر متن سیاسی نیز دارد . اینکه آدم ها وبه طریق اولی حکومت ها بخصوص در جهان سوم فکر می کنند که مستقل هستند اما خواسته و ناخواسته ، دانسته ونادانسته تحت سیطره وقیمویت کشورهای بزرگ واستعمارگران هماره تاریخ قرار دارند . آن ها فکر می کنند که رفرم ایجاد کرده اند حال آنکه آلت دست بوده اند وچه بسا نا دانسته عامل اجرایی اهداف از پیش تعیین شده حاکمان وسردمداران .
مانند داماد نمایش ، او فکر می کند که یک انقلاب داخلی را پی ریزی کرده وتحولی در خانواده وفامیل وایضا اجتماع ایجاد نموده وجرات کرده که در مقابل پدر زنش که نمونه کارتل ها بزگ و مافیاهای پر قدرت است قد علم کند . پدر زن او مافیای رسانه را در دست دارد چیزی شبیه به " مرداک " داماد فکر می کند که توانسته مقابلش بایستد و پدر زنش البته می گذارد که به این توهم مضحک ادامه دهد تا بتواند او را هرچه بهتر وبیشتر خردش کند وتحقیرش نماید تا چون گوسفندی رام ومطیعش گرداند و از این موقعیت کمال استفاده را ببرد .
سینا شفیعی توانسته بدون شعار زدگی بدون ادا و اطوارهای معمول متنی دراماتیک را بنگارد .نمایشی که با طنزی چخوفی معضلات اجتماع و چالش های روابط زوج ها با یکدیگر وتاثیرات اجتماعی و فردی قدرت های حاکم بر جامعه که همه چیز را تحت کنترل دارند را نشان دهد.
کارگردانی نیز بر اساس شیوه نگارش صورت پذیرفته روان و بدون ادا و اصول های معمول که این روزها بر صحنه های تئاتر شاهد آن هستیم . طنز نمایش بجا وبه اندازه است از لودگی و به زورخنده گرفتن از تماشاکنان خبری نیست . طنزی روان از نوع تئاتری بر صحنه جریان دارد .
بازی ها نیز بر همین اساس روان وبا ریتم های درونی و بیرونی مطلوبی همراه است . بازیگران راحت به ایفای نفش می پردازند بدون غلو بیش از حد که در این گونه کارها معمول است
مصطفی ساسانی با درک شخصیت و فضای نمایش باورپذیر بازی می کند ، همین طور سحر ناز عباس زاده که البته می توانست در جاهایی از غلو بازی اش بکاهد تا طبیعی تر جلوه کند . عبدالرضا یعقوبی ،محمد رضا محمد پور و... نیز به نسبت روان به ایفای نقش پرداختند که البته می توانست با در نظر گرفتن رگه هایی از گروتسک که در متن دیده می شود بهتر از این نیز باشند که بخشی از این مطلب به کار گردانی برمی گردد .
طراحی ثابت صحنه نیز از نشانه های همان کارهای چخوفی است .گفتگو با تلفن که بخش عمده ای از نمایش را در برگرفته بود با خلاقیت کارگردان تبدیل به گفتگوهایی دراماتیک شده است . با قرار دادی که کارگردان در ابتدای نمایش با تماشاکنان می گذارد به راحتی حضور طرف دیگر گفتگوی تلفنی را که به ظاهر باید غایب باشد در صحنه می پذریم .
با شکسته شدن گلدانی که یادگار پدر است و شاید خاکستر او نیز در آن باشد در واقع وابستگی ها وخرافات وباورهای غلط باید شکسته شود تا به یک راه تازه و نو و همگام به امروز و اکنون دست یابیم .
باید گفت جمع به اضافه جمع به توان دو و یا مثبت به اضافه مثبت به توان دو شاید اگر از سر بی تجربه گی ، شعار زدگی ، خود شیفتگی ، تقلید کورکورانه وبدون آگاهی ، روشنفکر زدگی و... باشد به هیچ ، به منفی و به صفر برسد . واین می تواند حال و روز اکنون ما را باز نماید .
در انتها باید گفت شاهد نمایشی شسته رفته با ریتمی مطلوب بودیم که حرف هایی نیز برای گفتن داشت به سینا شفیعی وبازیگران وعوامل خسته نباشید می گویم ودیدن این نمایش را به علاقمندان تئاتر توصیه می نمایم .