نگاهی به هشتمین جشنواره تئاتر البرز
هشتمین جشنواره تئاتر استان البرز با اجرای ۱۲نمایش از یازدهم تا چهاردهم شهریور در شهر کرج برگزار شد.
همایون علی آبادی؛ آنچه در این جشنواره استانی بر دست و دل و دیده خوش آمد حضور پرشور و گرم و صمیمانه تمام اصحاب این رویداد از داور و منتقد تا بازیگران و صحنهپردازان و به جز اینها؛ در متن چهار روز جشن و نمایش و گفتگو و احتجاج بود. همچنان که صاحب این قلم در مسطورههای پیشین در این رسانه ارجمند نوشت با همه روح کلی آماتوریزم حاکم بر تئاتر معاصر ما و رغمارغم پافشاری بر این که فقدان آناتومی و سازوکار حرفهای - به معنای علمی و دانشورانهاش - سببساز رکود و انفعال تئاتر ما شده، اما حضور اتفاقهای استانی و کشوری را هم نباید با تفرعن و روی برتافتن و حس ناخوب شهریگریهای معمول و متعارف از دارالخلافه تا بقیه جاها درآمیخت و سببساز نومیدی و گردهماییها و جشنهای تئاتری از گونه تئاتر البرز شد.
اول جشن و شادمانی و پاسداشت ناوک دلدوز تئاتر و روشنی بخشی این هنر تمدنساز و پس آنگاه نقد و نگاه و محاجه و خردهگیری و آب به آسیاب انقطاع و انفعال ریختن. همین که چند روز تمام خیرالموجودین هنری یک استان گردهم میآیند و با شعار می گریزی ز من که نادانم / یا بیامیز یا بیاموزم باید به درون گود آمد و علییون گویان، روشنی بخش چراغ شبهای دیجور خنکای شهریور کرج شد و این چراغ در این خانه میسوزد نه در غربت غریب فرنگ و مستفرنگ. چهار روز گردهم آمدیم و گل گفتیم و گل شنفتیم و همه هم به یمن همت و حمیت بر و بچههای خوب و فعال تئاتر کرج، از کوروش خزاعی و محمدعسگری فعال و پرکار تا سرباز و خانم بهراد و دیگران که برای جلوه بخشیدن به مجلای ارزشهای تئاتر از هیچ کوششی دریغ و مضایقه نداشتند. ما در کرج شادمانه قرتاص بازی و کاغذ بازی نداریم، هر چه هست در چنته و میان گود است و بس.
در هر حال من کوشیدم تا به عنوان منتقد جشنواره، تا قدر مقدر و مقدور و بر اساس اصل الاهم فالاهم به بر و بچهها بگویم و برسانم که "نقد" گفتن "نه" گفتن نیست. به قول رولان بارت: نقد نه نه.
جلسهها پر و پیمان بود. حرفهای خودم را که هیچ، اما از سویه جلسههای پربار و آموزنده، به راستی نقادانه -از هر دو سو- بود. اینجانب میکوشد تا در سطور آتی با اختصاص سطوری کوتاه اما گویا و بیانگر و بین، برگزیدههایی را از کارهای حاضر در جشنواره به معرض نقد و نظر بیاورم: آری، کمگوی و گزیدهگوی چون در/ تا ز اندک تو جهان شود پر. اما کارهای برگزیده و نگاه ما بر آنها، بیهیچ ترتیب و آدابی.
چند روایت معتبر
* نویسنده: مسعود هاشمی نژاد / کارگردان و بازیگر: مهسا جعفری
حسن مطلع جشنواره با یک حضور به رخ کشیدنی دردمندانه و در یک کلام عمیق و از درآی جان شیفته بر آمده که لاجرم بر دل نیز مینشیند. مهسا جعفری فیالواقع یگانهای بود در جشنواره. او با بازی درخشانش در سه نقش، روایت و حدیث نفسی از زنان رنجبر و ستمکش افغان و ایران را با نثر زیبا و متن خوب مسعود هاشمی نژاد -درامنویس شناخته شده البرز- نمایش دهد. بازی مهسا با آن سه چهارچوب مشبک و منقوش به توری، چنان هوش ربا و حظ برانگیز بود که تا آخر جشنواره همانگونه جعفری و جایگاهش را یگانه پاس داشت. او در همان اجرا نشان که بازیگری هوشمند و مستعد است که با شم و شاخکهای تیز بازیگریاش سرمایهای است برای تئاتر معاصر ما و نه تنها البرز، که در همه ایرانشهر. باری، شادا و خوشا روایتهای هاشمینژاد و درود سرودی نثار مهسای جعفری که خوش درخشید.
کوچه برزیلیا
*نوشته: سینا شفیعی / کارگردان: محمد اسماعیل زاده
کاری متفاوت در حوزه تئاتر مقاومت با بازیهای تامل برانگیز، طراحی صحنهای دیدنی و در کل متنی که ملتقای جنگ جنوب و حس پر شور و از یاد نرفته بچههای آبادان به فوتبال و رجز و کرکریخوانیهایش که بر صحنه کم و بیش درخششهایی داشت. بچههای آبادانی یا همان برزیل ایران، در التقاط با فوتبال و آمیختگی اینها با هم، با کارگردانی حساب شده و متن کاربلدانه سینا شفیعی و چه و چهها، تماشاگر را تا آنات و لحظات آخر با کنجکاوی در پی خویش میخواند. کار، سویههایی دیگر هم دارد که در جلسه نقد گفته آمد. فی المجلس ما کوچه برزیلیا را اغتنام فرصتی در متن جشنواره میانگاریم و بس.
زونکن
*نویسنده : علی کوچکی / کارگردان: علی شهبازی
تماشاگر پس از تماشای این نمایش به اصطلاح "رئال" با خود چه درگیری دراماتیک ویژهای دارد؟ من میگویم: هیچاهیچ و پوچ و پوک و خالی از هرگونه خیال. خیالاتی شدن شاید اما عنصر خیال را به فعالیت واداشتن، هرگز و حاشا و کلا. کار "بوی ترجمه" میداد. مردی بیمار و اهل ناراضی تراشی ارباب رجوعها در اداره از سویی و حضور دکتری در مطب که تا واپسین لحظات ناشناخته میماند و قرار است تا مرد را که به یک تومور بدخیم و کژکردار مبتلاست را عمل کند، از سوی دیگر. مرد بیمار اهل سلوک با ارباب رجوعها نیست و به قولی خیاط در کوزه میافتد و درگیری دکتر با او و غیره. کار چنگی به دل نمیزند، نه به دل که به حومههای دل حتی، یا به حومههای اندیشه و حدس و گمان حتی. شاید اینگونه کارها با این سبک اجرایی و بازیگردانی و طراحی صحنه، پنجاه سال از تئاتر امروز و روز دنیا عقب افتاده باشد. چرا امکانات محترم و مغتنم را با این گونه علوفه تهیه کردنها برای شکمبه عوام فنا و هبا و داغان میکنید؟
در خانه اگر کس است یک حرف بس است. قول داده بودم که همه کارها را بر صحیفه کاغذ نیز نقد کنم که به دلیل کندی کارها، توفیق رفیق نشد و همین را از من بپذیرید و راحتم بگذارید. امسال جشنواره از ترکیب ابتکاری خوب هیئت داوران نیز برخوردار بود. حضور حمید کاکاسلطانی- دکتری فلسفه هنر- و مانلی حسینپور -بازیگر سرشناس شمال- و سروش طاهری -مدرس دانشگاه و بازیگر- در جشنواره مغتنم بود و بر و بچههای البرز با این ترکیب خوب و به قاعده، یک بار دیگر سلیقهشان را در انحاء چینش هیئتهای داوری نشان دادند.