در حال بارگذاری ...
...

محمود دهقان هراتی:

پیوست‌های وایانگ کولیت حلقۀ گمشدۀ هنرهای آیینی و سنّتی

محمود هراتی درباره نوع نمایشی وایانگ کولیت گفت: یکی از معروفترین شیوه های نمایش سایه، که گویا ترین و زنده ترین نوع نمایش سایه  در دنیا محسوب می شود.  هدف اصلی من از ارائه این نمایش معرفی این نوع نمایش و کارکردهای دراماتیک آن است. چراکه فکر می کنم وایانگ کولیت، کاملاً مناسب فضای فرهنگی ایران هم هست.

به گزارش خبرنگار ایران تئاتر از البرز، به بهانه حضور هنرمندان تئاتر استان البرز در مرحلۀ بازبینی جشنواره مبارک، گفتگویی کردیم با دکتر محمود دهقان هراتی معاون هنری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان، که به عنوان نویسنده و کارگردان در مرحله انتخاب این جشنواره حضور دارند. متنی که در ادامه می خوانید مشروح  این گفت‌وگو است.

- درباره نمایشی که در جشنواره مبارک دارید برای ما توضیح بدهید

کاری که من انجام دادم وایانگ کولیت نام دارد. یکی از معروفترین شیوه های نمایش سایه، که گویا ترین و زنده ترین نوع نمایش سایه  در دنیا محسوب می شود. وایانگ کولیت واژه ای مالایی است. در زبان مالایی و اندونزیایی به نمایش می‌گویند وایانگ و کولیت هم به معنای پوست گاو است. به این شکل که با پوست گاو یکسری عروسکهایی درست می‌کنند و آنها را به پشت پرده می‌آورند و به وسیله سایه آنها نمایش اجرا می‌کنند. هدف من از تولید این نوع نمایش و شرکت در این جشنواره رقابت نیست. بلکه هدفم معرفی یکی از شیوه های جذاب و زنده نمایش در دنیا و معرفی قابلیت ها و کارکرد های صحنه ای آن است.

-دربارۀ شکل اجرایی اینگونه نمایش ها برای ما بگویید؟

شکل کار خیلی پیچیده نیست ولی فلسفه کار جای تعمق و تامل دارد. اعتقاد خود من این است که رسالت تئاتر، رسالت سنگین و عمیقی است. به این معنا که تماشاگر نباید به سالن بیاید و دو ساعت در سالن تئاتر بشیند تا یک قصه را بشنود و برود. چرا که این کارکرد رمان و داستان و قصه است. یا حتی می توان گفت این کار نمایشنامه است. می‌توان با خواندن نمایشنامه به قصه را کاملاً دریافت کرد. رسالت صحنه چگونگی پیرفت، و شیوه های مختلف ارائه و روایت داستان است. اگر داستانی باشد البته. مثل تعزیه. چرا مردم با این که همگی می دانند داستان تعزیه چیست و پای منبر ها و روضه ها تمام ماجرا را شنیده اند بازهم به تماشای تعزیه می آیند؟ جواب آن دو کلمه است. نوع ارائه. برای آنکه نوع ارائه مطلب در تعزیه متفاوت از روضه و منبر است. متاسفانه تئاتر معاصر نه تنها در ایران، که در تمام جهان، در دهه های گذشته بیش از حد دچار قصّه گویی شده است. مردم بر مبنای این که از قصّه خوششان می آید یا نمی آید نمایش را انتخاب می‌کنند. و بعضاً حتی داوری‌ها و انتخاب‌های کارشناسی هم بر همین مبنا انجام می‌شود. چرا که می گویند مردم خوششان می آید. درست است ولی من یک مثال برای شما می زنم. شما از من می خواهید یک پوستر برای روز جهانی تئاتر طراحی کنم. من به خانه می روم و یک تابلو بسیار زیبا با رنگ روغن می کشم و می آورم. بسیار زیبا، جذاب و حرفه ای است ولی پوستر نیست. هیچ کس نمی گوید بد است فقط پوستر نیست بلکه یک نقاشی است. بحث بر سر قواعد و کارکردهاست. به نظر من مشکل بخشی از تئاتر امروز ما این شده است. یعنی درام هنوز خوب جا نیفتاده است. درام چیزی است که پیرفت ها و رویدادها و لحظات یک داستان را به نمایش می گذارد. صرفاً تعریف نمی‌کند. قصه گویی نمی کند. به همین خاطر وقتی برای دوره دکترا به مالزی رفتم، دیدم که این شیوه اجرایی چقدر خوب از قدیم الایام بر روی نوع و شیوه اجرای داستان کار می کند. بیشتر تصویرسازی است تا قصه گو. برای همین، من که قرار بود در دوره دکترای خود بر روی چیز دیگری کار کنم، پس از آشنایی با این نمایش به آن گرایش پیدا کردم. همه چیز تغییر کرد. و به خاطر این که در مالزی هم بودم به سمت وایانگ کولیت رفتم. چرا که مالزی مهد این نوع نمایش است. با خود گفتم من که می خواهم کار کنم چرا بر روی این نوع نمایش کار نکنم. قریب به چهار سال بر روی این نوع نمایش کار کردم و برای یاد گیری آن، حتی زبان مالایی یاد گرفتم. چون با اینکه دانشگاه انگلیسی بود، ولی سنتی هایی که این نوع نمایش را کار می کردند به زبان مالایی کار می کردند.

 شکل کلی این نمایش این است که شما پشت پرده می نشینید و سایه های رنگی را بر روی پرده می بینید که کار می کنند و اتفاقاتی را رقم می زند. امّا مسئله جالب این است که در شکل سنتی وایانگ کولیت، که امروزه در دنیا و در مالزی و اندونزی انجام می‌شود، هر نمایش حداقل شصت کاراکتر دارد و تمام این کاراکترها را یک نفر می گرداند. یعنی یک نفر پشت پرده بایدشصت کاراکتر را حرکت بدهد با ۶۰ صدای مختلف. همین خود یک نوع ارائه و یک مهارت صحنه ای است. یعنی شما به عنوان عروسک گردان مهارت اجرایی خود را به رخ تماشاچی می کشید. صرفاً قصه نمی گویید. این خود یک نوع اعجاز است. این از یک طرف و از طرف دیگر یک گروه موسیقی نیز پشت پرده نشسته است که با علامت ها و فرمان عروسک گردان، به صورت زنده موسیقی اجرا می‌کند. یکی دیگر از خصوصیات این نوع نمایش این است که موزیک باید حتماً به صورت زنده اجرا شود. تمام این ها باعث می‌شود کمپلکسی ایجاد شود از حرکت و نور و موسیقی. کارکردی شبیه کارکرد و ایدۀ تلویزیون. البته من در این مورد مقاله‌ای نوشتم و مقالۀ من در اندونزی چاپ شد. با این مضمون که چرا این نوع نمایش در تاریخ تلویزیون ثبت نشده است. زیرا در قدیم تمام این عروسک ها در جعبه ای بودند و در جعبه را می‌بستند و این جعبه که نماد خانه بود را پانگونک می نامیدند. سپس مردم می نشستند و آنها را در جعبه نگاه می‌کردند و موسیقی را از پشت پرده می شنیدند. من گفتم که چرا این نوع نمایش در تاریخ تلویزیون ثبت نشده است چرا که این نوع نگاه کارکرد و تفکر تلویزیون است. که این مقاله در اندونزی تایید و چاپ شد، و در فستیوال بین‌المللی نمایش عروسکی بالی، هم نمایشی در این باره اجرا شد و هم خود بنده در آن سخنرانی داشتم.

 خوب من دوست داشتم که این شیوه نمایشی در ایران نیز معرفی بشود. برای همین با دکتر فتحعلی بیگی مطرح کردم و ایشان نیز اصرار داشتند که این کار انجام بشود. به همین خاطر، طرحی را با شکل اجرایی وایانگ کولیت به جشنواره عروسکی مبارک فرستادم  که تایید شد و در حال حاضر در حال آماده سازی نمایش هستیم. و تا ۱۵ آذر باید فیلم کار به جشنواره فرستاده بشود. در حال حاضر در حال کار کردن بر روی عروسک ها هستیم. آماده شده است و در حال آماده سازی مابقی عروسک ها هستیم. داستان این نمایش، بر اساس داستان سلامان و ابسال، که یک داستان ایرانی است،  و آوردن و اضافه کردن شخصیت مبارک در آن نوشته شده است. در مالزی و اندونزی هم همین اتفاق می افتد. یعنی با اینکه شکل نمایش یک نمایش بومی مالایی است، ولی داستان ها را از هند گرفته اند. به عنوان مثال نمایش رامایانا و مهابهاراتا که یک اسطورۀ هندی است را گرفته اند و با اضافه کردن دو شخصیت کمدی به نام پاک دوگل و واک لونگ آن را بومی کرده اند. که تز دکترای من هم بر روی این دو کاراکتر بود. یعنی  پاک دوگل واک لونگ. بر همین اساس و با همین مضامین یک مقاله را به مجلۀ نمایش فرستادم که چاپ شده و در صورت نیاز می شود به آن ارجاع داد. مقالۀ دیگری هم با همین موضوع در حال آماده سازی و در نوبت چاپ است.

-شما خودتان از ابتدا نمایش عروسکی کار می کردید؟

من خودم قبلاً تئاتر صحنه ای کار می‌کردم. ولی از زمانی که با این نوع نمایش آشنا شدم، دیدم که این نوع نمایش چقدر بهتر می‌تواند رسالت تئاتر را بیان کرده، ماهیت درام را بهتر به مخاطب منتقل کند. مخاطب بیاید بنشیند و صرفاً دیالوگ و قصه نشنود. بلکه دائماً در حال تماشای پی رفت، چگونگی و اتفاق باشد. به همین خاطر طرح این نمایش نوشته شد و خوشبختانه مورد تایید نیز واقع شد. که امیدوارم تا ماه آینده آماده اجرا شود. داستان این نمایش که نامش سالامان و مبارک است، از افسانه ایرانی یونانی هندی الهام گرفته شده است. و با این که شیوه نمایش یک شیوه اندونزیایی است ولی نوع برش عروسکها چینی است.

-هدف شما از ارائۀ این نوع نمایش چه چیز بوده؟

 هدف اصلی من از ارائه این نمایش معرفی این نوع نمایش و کارکردهای دراماتیک آن است. چراکه فکر می کنم وایانگ کولیت، کاملاً مناسب فضای فرهنگی ایران هم هست. در همین راستا، دو یا سه سال قبل که به تازگی از مالزی بازگشته بودم، ورکشاپی با همین موضوع در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان یزد برگزار کردم که در آن برخی از مدرسین کشوری نیز حضور داشتند. ولی متأسفانه به خاطر مشغله های اداری که داشتم و دارم، فرصت آن نبود که به طور حرفه‌ای، فنی و ادامه دار به آن بحث بپردازم و تنها توانستم سه مقاله آماده کنم که یکی چاپ شده و دوتای دیگر آن در نوبت چاپ است.

-دربارۀ متن نمایشنامۀ سلامان و مبارک برایمان بگویید؟

نمایش سلامان و مبارک، در متن نمایشنامه نیز با تئاترهای معمول فرق می کند. متن این نمایش بر مبنای روایت است نه دیالوگ. به همین خاطر از نظر ساختار روایت، متأثر از ساختار روایت ژرار ژنت که یکی از مدرن ترین شیوه های روایتگری دنیاست، و با تمهیداتی مثل زمان پریشی، وجود دیگری در کاراکتر و... یک ساختار روایی درست کرده‌ام و در واقع، بر آن اساس روایت این نمایش را به وجود آورده ام، تا روایت نمایشنامۀ این اثر ساختارمند بشود و قابل دفاع باشد. داستان این نمایش برداشتی است از نمایش سالامان و ابسال، و پیشینه کاراکتر مبارک در فرهنگ ایرانی، که با یکدیگر تلفیق شده اند.

-ساخت عروسک ها را چه کسی انجام می دهد؟

 طراحی کاراکترهای اثر را جناب آقای نادر هاشمی، که نقاش و گرافیست هستند به بنده کمک کردند و انجام دادند. ولی ساخت عروسک‌ها را خودم انجام می‌دهم. البته ساخت عروسکها با مشکلاتی مواجه بود. چرا که پیدا کردن پوست گاو خیلی سخت بود. که مجبور شدم برای پیدا کردن پوست به چرمشهر ورامین بروم. البته در این نوع نمایش کسی که نمایش را کار می‌کند باید خودش پوست را دباغی و آماده ساخت کند. برای ساخت عروسک های وایانگ کولیت در ایران یک مزیت دیگری هم وجود دارد که در مالزی و اندونزی وجود ندارد. در آنجا از پوست گاو برای ساخت عروسک استفاده می شود ولی در ایران به دلیل اینکه شتر و پوست شتر موجود است، می توان از پوست شتر استفاده کرد. چرا که پوست شتر هم کیفیت بهتری دارد و هم ماندگاری و هم استقامت بیشتر. البته گذشته از نوع ساخت عروسک ها، آن‌ها به یکسری ساختارهای بصری رسیده‌اند که بسیار جذاب و پیشروست. برای درک بهتر این ساختارها و فرم ها شما رو دعوت می کنم سری به سایت بنده به آدرس (www.wayangharati.com) بزنید. در آن سایت که البته به زبان انگلیسی است، تجربه های خودم را از مواجهه با این ساختارهای بصری مفصلاً بیان کرده ام. موضوع قابل توجه دیگر این است که این کاراکترها پس از طراحی و اجرای نمایش در موزه هایی به عنوان مدل های موزه ای نگهداری می شوند.

-یعنی تنها نوع اجرای نمایش و ساختارهای بصری وایانگ کولیت باعث شد شما به سمت این نوع از نمایش سایه تمایل پیدا کنید؟

نه خیر. جذاب ترین قسمت این نوع نمایش، جدا از نوع اجرا، ساختارهای بصری متنوع و پرسپکتیوهای گوناگون، مدل مدیریتی است که آنها بر روی این نوع نمایش دارند. به این شکل که به استادان وایانگ کولیت لقب پاک داده میشود. این لقب به معنی انسان وارسته و بزرگ است. کسانی که این لقب را دارند دارای یک منزلت اجتماعی هستند و در دانشگاه ها تدریس می کنند و به لحاظ درآمدی، درآمدهای بالایی دارند. با اینکه اقلب در روستاهای زادگاه خود زندگی می کنند، ولی دانشجوها و پژوهشگران مجبور هستند برای فراگیری این نوع از نمایش نزد آنها برومند و شاگردی کنند.  مثلاً خود من که در دانشگاه‌های آنجا درس می‌خواندم هر بار که می خواستم بروم و با یکی از این پاکت ها مصاحبه و گفتگو کنم، از طرف دانشگاه مبلغی به من پرداخت می شد که در ازای مصاحبه به آن فرد بدهم. به این شکل آنها هم به دست هنرمند سنتی خود پول میرساندند هم او را ملزم می‌کردند که علم و دانش خود را منتقل کند و هم با حضور دانشجوها و اساتید ایجاد علم می شد. گذشته از اینکه حضور و شاگردی دانشجویان و پژوهشگران نزد کسی که لقب پاک را دارد باعث ایجاد ارج و منزلت اجتماعی برای آن فرد می شود. این یک مدل ساده و کارآمد است. هنرمند بدون اینکه از روستای خود خارج شود، دانشجوها و پژوهشگران نزد او می‌روند و از او آموزش‌های لازم را می بینند. نکتۀ قابل توجّه دیگر، اولویت دانشگاه های آنجا برای کسانی است که میخواهند در دانشگاه های مالزی و اندونزی دکترا بگیرند. اولویت دکتری با نمایش‌های سنتی مالزی و اندونزی است. و به این صورت هنر خود را به کشورهای دیگر صادر می کنند. با این مدل ساده هم هنرمند سنتی راضی است، هم تولید علم می کنند و هم سنت ها و هنرهای سنتی را حفظ کرده و فرهنگ خود را به کشورهای دیگر صادر می‌کنند. البته برای یادگیری نمایش های سنتی نیازی به رفتن به دانشگاه نیست چراکه مرکزی به نام آسوارا راه اندازی کرده‌اند که شما می‌توانید به صورت اینترنتی ثبت نام کرده و برای یادگیری نمایش‌های سنتی مالایی به آنجا بروید و در انتها مدرک دریافت کنید. در آنجا دیگر دکتر ها و اساتید دانشگاه حضور ندارند. بلکه تماماً این استاد کارهای نمایش ها و آیین های سنتی حضور دارند. که همگی وضعیت اجتماعی مالی و اقتصادی خوب، و لقب پاک دارند. همچنین معاف از مالیات بوده و از احترام بالایی در ادارات و مراکز دولتی برخوردار هستند. همین منزلت و احترام باعث می شود جوانان زیادی به طمع دستیابی به این جایگاه اجتماعی پا در راه یادگیر وایان کولیت بگذارند. این مدل کارامد باعث شده تا برروی مقاله‌ای با این موضوع کار ‌کنم که به زودی منتشر خواهد شد. این اهمیت بالایی دارد که من به عنوان یک دانشجوی ایرانی، هفت هزار کیلومتر می‌روم، هزینه تحصیل خود را پرداخت می‌کنم، نمایش های سنتی آنها را یاد می گیرم و در آخر می آیم و در ایران به زبان فارسی برای نمایش‌های سنتی آنها مقاله می‌نویسم. فکر نمی کنم چیزی از این بهتر برای توسعه فرهنگی وجود یک کشور وجود داشته باشد. یک مدل خیلی ساده و کارآمد.

_ خیلی خوب است که مراکز و سازمانها و ارگانهای مدیریت جریان فرهنگ و هنر در کشور ما به این ساختارها دقت کنند و با بررسی آنها به ساختارهای جدید و کارآمدی از این دست برسند. به جای اینکه هر کس به شکل سلیقه‌ای و در دوره مدیریت خود قوانین عجیب و غریب و سلیقه ای را بر سر کار بیاورد؟

بله. اتفاقاً من به جناب دکتر فتحعلی‌بیگی هم گفتم و ایشان گفتند که این مقاله را آماده کنم. من هم دارم می نویسم تا انشاالله عملیاتی بشود. البته این کار سختی است. در واقع چیزی که من را بیشتر مجذوب وایانگ کولیت و فضای فرهنگی و هنری مالزی کرد، جدا از جذابیت های این نوع نمایش، همین پیوست های پژوهشی، اقتصادی و فرهنگی است که در کنار این نوع نمایش ها طراحی و اجرا شده است.

- من فکر می کنم اینگونه تعاریف سیستماتیک در عین سادگی بسیار پیشرفته و مدرن است. چرا که نگاه اینچنینی در کنار هر سنت و هنر سنتی قرا بگیرد، واقعاً باعث بالندگی فرهنگی و زنده نگاه داشتن فرهنگ ها و سنت های مالایی می شود؟

بله کاملاً. مثلاً چاپ باتیک. در حال حاضر چاپ باتیک آنها در دنیا زبانزد است. در خود ایران خانم دکتر امیری که اهل شهر ری هستند، پایان نامه دکترای خود را در مالزی دربارۀ چاپ باتیک نوشته است. و در حال حاضر، نه تنها در دانشگاه هنر تدریس می کند، یک آموزشگاه هنری نیز دارد که در آن مشغول تدریس چاپ باتیک است. این درحالی است که ما در ایران و در مواجهه با هنرهای سنتی و آیینی خود با یک بی برنامگی مواجهیم. با انبوه کسانی که پایان نامه دکتری خود را در دانشگاه مثلاً درباره خیمه‌شب‌بازی می نویسد ولی خود در زندگی حتی یک بار نه تنها تجربه خیمه شب بازی نداشته اند، که حتی به طور زنده مخاطب خیمه شب بازی هم نبوده اند. ولی در مالزی اینگونه نیست شما مجبور هستید برای پایان نامه خود نزد یک استاد کار بروید و به صورت عملی با زیر و بم آن کار آشنا بشوید. سیستمی که در آن جا تعریف شده است برای حفظ و احیاء سنت ها، که من هم به عنوان یک ایرانی بخشی از آن بودم، بسیار سیستم پیشرفته و کارآمدی است. تا آنجایی که رادیوی آنها با من مصاحبه می کند که به عنوان یک ایرانی چرا در حال یادگیری و انجام وایانگ کولیت هستم. با این مصاحبه در من ایجاد انگیزه کردند. نه تنها بامن و برای من، که برای تمام دانشجوهای خارجی این اتفاق می افتد. در واقع این بحث نمایش نبود که برای من جذاب بود، بلکه حلقه های گم شدۀ مدیریت فرهنگی بود که ما در ایران از دیرباز آنها را گم کرده ایم و به وضوح می توانستم آنها را در مالزی ببینم و پیدا کنم. در مورد مدل های مختلف نمایشی و صنایع دستی آنها دیدم که چقدر جالب این مدلها و این سیستم‌ها و این حلقه های گمشده اجرا می‌شود که جداگانه یک روز مفصلاً درباره آن با هم صحبت خواهیم کرد. یک مقاله دیگر دارم درباره نمایش پارسی. آنها نمایش پارسی دارند و جالب اینکه زنده نگهش داشته اند. این نوع نمایش ها نامش بانگساوان است که خود به آن نمایش پارسی می گویند. با اینکه از ایران به آنجا رفته است و برای خودشان نیست و اصالت ایرانی دارد، آن را زنده نگه داشته و ادامه می‌دهند.

-چرا این اتفاق می افتد؟

برای اینکه آنها به پست مدرن اعتقاد دارند. می گویند مدرن آمده بود ریشه های سنت را قطع کند تا به بالندگی برسد. ولی پست‌مدرن می گوید ما باید سنت را بازخوانی کنیم و محتوای نهفته آن را در بیاوریم در راه توسعه فرهنگی، هنری، اقتصای و سیاسی. استاد من می گفت چه کسی می‌گوید تئاتر اروپا تئاتر پیشرو و مدرن است؟ این همان تئاتر سنتی یونان است که به این شکل درآمده است. و درست هم هست. این همان تئاتر سوفوکل و آشیل و اوریپید است که به شکل کلاسه شده و پیشرفته ترین اجرا می شود. آنها بر رویش کار کرده‌اند و شده است این شکل اجرای امروزی. چرا نباید اپرای چینی به این قدرت و گستردگی اجرا شود؟ یا شکل های دیگر نمایش شرقی. ساختارهای نمایشی شرقی بسیار قویتر و بهتر از ساختار یونانی بوده است. ولی غربی ها توانسته اند نمایش سنتی خود را حفظ کنند و بر روی آن کار کنند تا به شکل امروزی برسد.

- جناب دکتر دهقان هراتی ممنون از شما به خاطر وقتی که به من دادید، حرف پایانی؟

امیدوارم توجّه به تولیدات و ظرفیت های فرهنگی و هنری، به عنوان مهمترین عامل توسعه فرهنگی، و مهمترین عامل برون رفت از مشکلات به یک باور عمومی تبدیل بشود. من این اعتقاد را دارم که می‌شود با بنیان‌های فرهنگی مانند تعزیه، خیمه‌شب‌بازی، همینطور صنایع دستی مانند سفال و دیگر چیزها، یا نساجی های سنتی، هم در حوزه اقتصادی نجات پیدا کنیم و هم در حوزه هویتی و مسائل اجتماعی. من این اعتقاد را دارم چون آن را دیدم و امیدوارم روزی ما هم به این باور و توان برسیم.